سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : سیده فاطمه نوری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : غزل

خواهم نـشست آینه سان در برابـرت            تا بنگـرم به چـشم عـلی رزم آخـرت

ای آفـتـاب بر سـر سـرنـیـزه‌ها بتاب            قرآن بخـوان برای تسلای خواهـرت


دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:            زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟

اینک به سوی خـیـمـۀ ما می‌کنند رو            آن اسب های رد شده از روی پیکرت

با شـعـلـه‌های آتـش و با تـازیـانـه‌هـا            تا تسلیت دهـند به غـم های دخـتـرت

گویا نشسته مـادرم اندر بهشت خـلـد            آغوش خود گشوده بر آن جسم بی‌سرت

بابا به اشک بر سر کوثر نشسته است            سیراب کرده حنجر خونین اصغرت

در قـتـلـگـاه بر سر دامن گـرفـته بود            آن جسم زخم خورده و مظلوم، مادرت

می‌خـواستـم بـیـایـم و از زیر نیزه‌ها            پیدا کـنـم تو را و دهم جـان، برابـرت

ناگه سه ساله دخترکی گریه کرد و گفت            عمه بیا که سوخت دلم سوخت دخترت

دشمن به سـویـم آمـده با تـازیـانـه‌اش            من می‌روم به شام به همراهی سرت

قرآن بخوان که وقت سفر یاری‌ام کنی            جانم فدای صوت خوش و خون حنجرت

نقد و بررسی